در انتظار فرشته های دیگر

زایمان

خب نمی خواستم دیروزانه هام رو بنویسم وقتی خوندمشون دیدم همه یه مشت غرغره از روزهای سختی که حالا گذشته و امروز قشنگ تر از هر روز دیگه ست. اما حیفم اومد تجربه زایمانم رو ننویسم. تو هفنه سی و هشت بودم که دیگه خسته از ضعف های جسمانی و بدتر ازون خسته از دلشوره های شاید احمقانه رفتم دکتر که نوبت سزارین بگیرم. طبق معمول دکتر رو وقتی می خوای نیست! بله دکتر گواهی رفته بود مسافرت و من طاقت صبر برای یک هفته ی دیگه هم نداشتم. رفتم پیش دکتر رمضان نژاد و گفتم تازه از بیرجند اومدم. نگفتم قبلا رفتم پیش دکتر گواهی. اول که گفت بیمارستان حکیم جرجانی نمی تونم سزارین کنم(تامین اجتماعی). مگر اینکه حق عملم رو پرداخت کنین. گفتم اشکال نداره پرداخت می کنم...
6 دی 1393

هورا

سلام. من اومدم. اول از کوثر گلم تشکر که خبر سلامتیم رو قبل از خودم داد. بله ما خوبیم و اومدیم. تو پنج ماه گذشته به نت دسترسی نداشتم. ازین به بعد چند تا پست رو که تو این مدت نوشتم مینویسم بعد به روز می کنم. در واقع اول یه کم به دیروز میکنم بعد به روز.حالا نت دارم اما اینکه کی وقت دارم رو نمیدونم. فعلا تا بعد.  
19 آذر 1393

لذت فراموش شده

شاید  یادم رفته بود که می تونم این همه لذت ببرم از شیطنتهای شما فسقلیام. اونقدر این روزا ناخواسته استرسم زیاد شده که لذت بردن رو فراموش کردم. فراموش کردم که الان دیگه می تونم با شما وروجک های کوچولو بازی کنم. خاله م می گه شکمت شده میز ناهار خوری؟ می گم نه اما جای رحل کار می کنه! وقتی کتابی یا حتی قرآن روی شکمم قرار می گیره با تمام وجود سعی می کنین از همون جای فسقلی ای که دارین دفاع کنین و پیشنهاد مبارزه می دین! امیدوارم روحیه حق طلبی و مبارزه فقط واسه داشتن اون جای تنگ نباشه! وقتی اومدین بیرون، دیدن این دنیای بزرگ بی خیالتون نکنه نسبت به اطرافتون. فردا می رم گرگان. یکی از استرس های زمان مسافرت! نکنه تصادف کنیم! یاسین چی میشه...
25 تير 1393

مشکل آهن

چند روزی بود که نتیجه آزمایش قند خون رو گرفته بودم اما خیلی روش حساس نبودم اما ازون جایی که تا مجبور نشم دکتر نمی رم سعی کردم خودم نتایج رو تحت بررسی قرار بدم. بالا بودن میزان قند تو نوبت دوم خیلی مشکل بزرگی نبود اما هموگلوبین و هماتوکریت و یکی دو تا فاکتور دیگه هم مشکل داشت. بعد از بررسی و مشورت با دوستان تصمیم گرفتم برم دکتر. طبق معمول دکتر با یک ساعت تاخیر اومد و من بعد از حدود یک و نیم ساعت علافی نوبتم شد. همونطور که حدس زده بودم با کمبود آهن مواجه شده بودیم. با توجه به اینکه دو دوز آهن مصرف می کردم خانم دکتر گفت باید چهار دوز مصرف کنم که با واکنش شدید من که روبرو شد گفت می تونی سه تا هم بخوری! یک فیفل با دو تا قرص ایرانی. فیفل به ...
16 تير 1393

استرس های ویژه ماه هفتم به بعد!

این روزها که انگار تو سه ماهه سومم دنیای جدیدی از استرس ها شروع شده. یاد اتاق عمل، فکر وضعیت خودم تو اتاق عمل، مردهایی که اونجا حضور دارن و وضعیتم زمان بیهوشی! فکر اینکه لباسهای اتاق عمل چطور عوض شدن تو ریکابری؟! کی عوضشون می کنه؟! یاد دردی که به محض به هوش اومدن داشتم! دردی که فکر می کردم اگه تا نیم ساعت باقی بمونه من می میرم! فکر استرسم زمان بیهوشی! اینکه به هوش میام یا نه! دغدغه سلامتی بچه م زمانی که به هوش اومدم. دور جدید استرس ها! و بدتر از همه دعایی که پارسال ماه رمضون تو شبهای قدر می کردم و الان از استجابتش می ترسم! می ترسم که فرشته ها همه رو ول کرده باشن همون موقع به دعای من آمین گفته باشن! و اون وقت چی میشه! اگه فرصتی...
10 تير 1393

عشقه

در سونو گرافی انجام شده تصویر حاملگی دوقلویی دی کوریون دی آمنیون حاوی جنین زنده با فعالیت قلبی و اکتیویته نرمال، پرزانتاسیون قل اول سفالیک و قل دوم عرضی، جفت ها مجاور یکدیگر خلفی لترال چپ حجم مایع آمنیوتیک با توجه به سن حاملگی در حد نرمال می باشد. سن تقریبی حاملگی بر اساس BPD1: 66MM 26W.3D FL1:47MM 25W,3D   BPD2:65MM 25W.3D FL2:46MM 25W,2D اینا رو بی خیال. می دونی چی عشقه؟ دخملمون دخمل شد! هوراااااااااااااا بالاخره بعد 6 ماه گلدخترمون رونمایی کرد. خانم دکتر گفت: این یکی که پسره! گفتم خانم دکتر این یکی سومین باره میام سونو می گین پسره. بی زحمت اون یکی رو ببینین چیه؟ خندید و گفت: باشه اگه ...
31 خرداد 1393

قصه های من و دندان مرا پایان نیست

ازونجایی که از اواخر سال نود و یک ما جلوگیری نداشتیم همیشه این احتمال رو می دادم که ممکنه ماه اول بارداریم باشه. به خاطر همین دندونپزشکی تعطیل. تو این یک سال هم که نمی دونم چرا به قول دندونپزشکم انگاری تو دهنم بمب منفجر کردند! دندونی نیست که سالم مونده باشه. خدا خیر بده به دکترای اینجا! با التماس و خواهش هم نمیشه ازشون قرص کلسیم گرفت. منم که تو این زمینه ها و تو این وضعیتم از خوددرمانی می ترسم! اما بالاخره با مشورت با دیگر مامانای تازه فارغ شده به این نتیجه رسیدم که برم بگیرم و استفاده کنم. من خودم تحلیل رفتنم رو حس می کنم اما... آخرین روز کاری اسفند رفتم پیش دکتر برای دندونپزشکی که البته تازه وارد ماه چهار شده بودم. نوبت بهم داد وا...
13 خرداد 1393

مراسم اسم گذاری

می گن اسم بچه رو باید تا چهار ماهگی انتخاب کرد و وقتی باهاشون توی رحم صحبت می کنید با اسم خودشون مخاطب قرار بدیدشون. دیروز حرکاتشون یکم بیشتر بود و من دائم می گفتم بچه ها! پسرگلم! دختر نازم. یاسین هم که بهشون می گه داداشی و آبجی! عزمم رو جزم کردم که امروز براشون اسم انتخاب کنم. پیشنهاد خودم حسین بود و یاسمین زهرا! مهدی آقا اما! قبلا بهم گفته بود که من اسم دختر رو قبلا پیشنهاد دادم ضحی! راست می گفت اما اونوقت اسم دلخواه پسر از اسامی سوره های قرآن پیدا نمی کردم! تو سی دی هدهد یاسین ضحی رو تایپ کردم دیدم نشناخت و با دختر گلم مخاطب قرار داد. خب به این ترتیب ضحی حذف شد. اما مهدی آقا با یاسمین ز هرا موافق بود و بالاخره دختر گلمون اسمش مشخ...
20 ارديبهشت 1393