مراسم اسم گذاری
می گن اسم بچه رو باید تا چهار ماهگی انتخاب کرد و وقتی باهاشون توی رحم صحبت می کنید با اسم خودشون مخاطب قرار بدیدشون.
دیروز حرکاتشون یکم بیشتر بود و من دائم می گفتم بچه ها! پسرگلم! دختر نازم. یاسین هم که بهشون می گه داداشی و آبجی!
عزمم رو جزم کردم که امروز براشون اسم انتخاب کنم. پیشنهاد خودم حسین بود و یاسمین زهرا! مهدی آقا اما! قبلا بهم گفته بود که من اسم دختر رو قبلا پیشنهاد دادم ضحی! راست می گفت اما اونوقت اسم دلخواه پسر از اسامی سوره های قرآن پیدا نمی کردم!
تو سی دی هدهد یاسین ضحی رو تایپ کردم دیدم نشناخت و با دختر گلم مخاطب قرار داد. خب به این ترتیب ضحی حذف شد. اما مهدی آقا با یاسمین ز هرا موافق بود و بالاخره دختر گلمون اسمش مشخص شد. اما آقا گل پسرمون:
مهدی آقا می گه نظر خودم هم این بوده که اگه دوتاش پسر باشن اسمشون رو عباس و حسین بزاریم. گفتم خب یعنی حالا که یکیشون پسره حسین نزاریم؟ سکوت!!!!( یعنی که نه نزاریم! اسم داداش و شوهر خواهر مهدی آقا حسینه! به خاطر همین خیلی دلش نمی خواد حسین بزاریم.)
بعد قرآن رو آورد و یک صفحه رو باز کرد. من هم عصبانی!!!!!! من دارم می گم حسین. خب نظرت رو بگو. تو قران دنبال چی می گردی؟ حسین که تو قران نیست!
- خب وقتی هیچی نمی گم یعنی مخالفم دیگه!
پیشنهاد مهدی آقا اول صالح بود یا محمد صالح! ما تو اقوام محمد صالح داشتیم. روی خوشی نشون ندادم پیشنهاد دوم محمد امین بود.
درسته برای قافیه شعرها خیلی جور نبودند اما احساسم می گفت بهم میان! حالا گیرم که نیاد! چه اتفاقی می خواد بیفته! مهدی و مهدیه هم به هم میومدند! حالا ما بی مشکلیم؟؟؟
ولی خداییش میان ها! مگه نه؟ یاسین و امین! از تلفیقشون هم یاسمین به دست میاد!
نتیجه ی صحبتامون شد: محمد امین و یاسمین زهرا! حالا می تونم به اسم صداشون کنم! نفسای مامان!
راستی یاسین یه سی دی داره برای آموزش قران! تو اون سی دی برای ورود اسم بچه رو که بنویسیم بچه رو به اسم صدا می کنه و بعد هم باهاش صحبت می کنه و معنی اسمش رو میگه و... خب بالطبع همه ی اسامی رو نداره. من هم برای اینکه معنی بعضی اسمها رو بدونم از اون سی دی کمک می گیرم و اگه نداشته باشه خب...