در انتظار فرشته های دیگر

غصه های مادرانه

یه روزایی دلت می خواد با یکی حرف بزنی. یکی بیاد خونه ت. فقط بیاد. دلت می خواد تنها نباشی. یه روزایی غصه همچین چتر انداخته رو زندگیت که هیچ جوری نمیشه ازش خلاص شی. دیروز تو وبگردی هام فهمیدم اینکه  تو سونوم نوشته فاقد فتال پل. اونقدا هم که دکتر سونوگرافی میگفت مشکلی نیست، بی مشکل نیست. از دیروزه که گرفته ام. تا دو هفته دیگه که سونو رو باید تکرار کنم نمی دونم چطور شب و روزهامو بگذرونم. سفارش عروسک هم دارم اما دست و دلم سمت بافتنی نمیره. یه لباسی که دوروزه می بافتم الان سه هفته ست دستمه و هنوز تموم نشده. چه خوبه که یه فرشته کوچولو تو خونه دارم. کاش اون دکتر... منو اصلا سونو نمیفرستاد. تا بالاخره سونو بررسی جنین می رفتم. دیگه یه دفع...
14 بهمن 1392

دلنگرونی های یک مامان تو عصر جدید

به خواهرشوهرم می گفتم علم پیشرفت کرده می خوان از سلامت بچه ها مطمئن شن! خواهر شوهرم می گفت حرفات خیلی آرومم کرد اما واقعیت این بود که خودم قبول نداشتم حرفامو. فقط می خواستم اون آروم شه! واسه یه سونوی معمولی گریه می کرد ها! باید میدیدن! به قول دوستم طبابت شده تجارت! تا برگه آزمایشم رو دید، گفت بتا اچ سی جیت پایینه. نباید زیر هزار می بود احتمال حاملگی خارج رحمی وجود داره. باید بری سونو واژینال! گفتم نمی خوام برم راه تشخیصی دیگه ای نداره. گفت نه برو جواب سونوتو بیار. گفتم سوال دیگه دارم گفت برو اول جواب سونوتو بیار. گفتم اگه نخوام برم چی میشه؟ گفت: هیچی دیگه شاید حاملگی خارج رحمی باشه اونوقت تو شکمت می ترکه. بعد اورژانسی می برنت بیمارستان. ...
13 بهمن 1392

ترس

دو هفته گذشته از... چک بیبی و آزمایش جواب مثبت دادند. اما چندروزه دلشوره ولم نمی کنه. با خودم میگم یعنی چی می شه؟  ممکنه آزمایش اشتباه شده باشه ولی باز به خودم دلداری می دم که خدا اون همه چیز رو تو ماه قبل کنار هم چید تا به چیزی که می خواستیم برسیم پس چرا نباشه؟  چرا شک  کنم به درستیش؟ امروز نوبت دکتر دارم. شاید یه سونو بنویسه که خاطر جمع تر شم. فکر نکنم صدای قلب بچه امروز شنیده شه. هنوز زوده.  
10 بهمن 1392

فکرم درد می کنم

فکرم این روزها خیلی درد می کند از بس که فکر می کنم. دلم می خواد بخوابم. هیچکی باهام کار نداشته باشه و بعد بیدار شم، شده باشه هفته بعد. فردا میریم مسافرت. شایدفکر نتیجه ماه از ذهنم بره بیرون. باز یه  ترس جدید که نکنه این همه راه تو ماشین بودن خودش از طرف دیگه باعث نتایج بدی بشه! خدایا به خودت آویزونم. هیچ پناهی نیست! مثل همیشه می گم هر چی تو بخوای!
23 دی 1392

انتظار

اوایل سال بود بعد چند ماه که اقدام به بارداری کرده بودیم و موفق نشده بودیم به تحریک خانم همسایه مون که پیش دکتر رفته بود و همون ماه باردار شده بود، پیش دکتر رفتم. فرستاد منو آزمایش هورمونی و سونو روز سیزده. اصلا خوب نبود. جدی نگرفتم وقتی برای سه ماه بهم کلومیفن و متفورمین رو داد، پیش خودم گفتم سه ماه؟ حالا شاید نیاز نباشه! اما قضیه جدی بود. باورش با وجود یاسین برام سخت بود. یه گل پسر 4ساله داشته باشی و دکترت رو پرونده ت بنویسه نازایی! قرص ها رو خوردم اگرچه همسرم خیلی راضی نبود. سونو روز سیزده خوب بود و آمپول اچ ام جی هم زدم اما نمی دانم چرا اخلاق گند من و همسرم همیشه مواقع لازم قهر رو تحویل ما می داد و ما نتونستیم توی سه شبی که دکتر دس...
18 دی 1392