دلنگرونی های یک مامان تو عصر جدید
به خواهرشوهرم می گفتم علم پیشرفت کرده می خوان از سلامت بچه ها مطمئن شن! خواهر شوهرم می گفت حرفات خیلی آرومم کرد اما واقعیت این بود که خودم قبول نداشتم حرفامو. فقط می خواستم اون آروم شه! واسه یه سونوی معمولی گریه می کرد ها! باید میدیدن!
به قول دوستم طبابت شده تجارت! تا برگه آزمایشم رو دید، گفت بتا اچ سی جیت پایینه. نباید زیر هزار می بود احتمال حاملگی خارج رحمی وجود داره. باید بری سونو واژینال! گفتم نمی خوام برم راه تشخیصی دیگه ای نداره. گفت نه برو جواب سونوتو بیار. گفتم سوال دیگه دارم گفت برو اول جواب سونوتو بیار. گفتم اگه نخوام برم چی میشه؟
گفت: هیچی دیگه شاید حاملگی خارج رحمی باشه اونوقت تو شکمت می ترکه. بعد اورژانسی می برنت بیمارستان. مارو هم خبر می کنند. میایم بیمارستان.مجبور میشیم اونوقت رحم و تخمدانت رو دربیاریم. بعد خونریزی داخلیه دیگه! ممکنه بری تو کما!
خداییش تا حالا دیده بودین یه دکتر اینجور روحیه بده به بیمارش؟
شب تو اینترنت سرچ کردم دیدم حاملگی خارج رحمی علایم دیگه ای هم داره. دردهای شدید شکم و پهلو! اما دکتر بی انصاف حتی حاضر نشد یک سئوال بکنه و از علایم دیگه ش هم بپرسه! زود سونو نوشت و بعد هم به هیچ سوال من جواب نداد.
اینا چی فکر می کنند؟
خدا کجای زندگی ایناست؟ من با خنده به حرفاش از مطب اومدم بیرون. چون مطمئن بودم قصدش ازون حرفا فقط اینه که منو مجبور کنه به انجام سونو. اما اگه کسی مثل خواهرشوهرم این حرف ها رو شنیده بود بچه ش رو همونجا از غصه سقط کرده بود. باور کنین!
واقعا خوشحالم که اونقدر ضعیف نبودم که حرفهای دکتر سیف الدین بتونه حتی یه قطره اشک به صورتم بنشونه!
سونو رو انجام دادم نه به خاطر حرفای اون دکتر. به خاطر اینکه مشتاق بودم ببینم بچه م یکیه یا دوتا؟
دوتا بود اما کوچکتر از حد انتظار. برام دعا کنید! بتونم هردوتاشونو نگه دارم.
التماس دعا